درباره یک عاشقانه آرام نادر ابراهیمی

 

 

آب باریکه‌ای از داستان با اقیانوسی بیکران از جمله های ناب و البته دغدغه در هم شده‌اند تا «یک عاشقانه آرام» نادر ابراهیمی را سر و شکل بدهند. همراهی ای که زندگی گیله مرد و عسل را به شکلی خاص از جوانی تا به قول نادر، برگ ریزان زندگی شان روایت می‌کند. خاص نه از آن جهت که با داستان پر کشمکشی رو به رو هستیم. هر چند داستان هم جاهایی مخاطب را به وجد می آورد. مثلا جایی که گیله مرد، عسل را از پدرش خواستگاری میکند یا جایی که کتابهای گیله مرد به قول نادر ابراهیمی توسط مغولان از بین میروند.
اما کتاب بی شک کتاب خاصی است از جهت درون‌مایه. راحت می‌توان از هر صفحه اش دو سه جمله را سوا کرد و کناری گذاشت و به آنها فکر کرد. جمله هایی که البته گاهی رک و راست واقعیت را نمایان می‌کنند. واقعیت عشق را، واقعیت عاشق را... در یک کلام واقعیت زندگی را. یک عاشقانه آرام مثل بقیه کتابهای نادر ابراهیمی حرف دارد، نقد دارد، دغدغه دارد. حرفهایی که همه در مسیر معرفی سبک زندگیِ عاشقانه حرکت می‌کنند. البته راهکار هم می‌دهد برای عاشقانه زندگی کردن. آنجایی که علناً گیله مرد برنامه ای را که برای هفت روز هفته تدارک دیده و برای عسل می‌خواند بارزترین نمونه است.
خواندن یک عاشقانه آرام وسط سبک زندگی های جور واجور این روزگار که نام مشخصی نمی‌توان بر رویشان گذاشت می‌تواند بمبی برای تکان دادن و شاید هم خراب کردن باشد.

یک عاشقانه آرام کتابی است که باید آن را خواند یا حداقل آن را شنید. آن هم با صدای بی نظیر پیام دهکردی تا مجبورت کند تمامش کنی!

 

مهدی پیرهادی