الکی ها

 

-امسال محرم به دو سه تا هیئت تو #پاکدشت سر زدم
آدمیک: #کرونا مگه...
-جلوی درِ هیئت‌هایی که دیدم، یکی رو مسئول

محرم گوشه

#1
آخرین تصویری که از آدمِ رفته در حافظه می‌ماند، یک عمر زندگی‌اش را لو می‌دهد. حالا آن آدم رفته می‌خواهد یک بچه هفت ساله باشد یا پیرمرد یا پیرزن نود ساله. آخرین تصویر همان چیزی است که

بدیهیات در جمهوری اسلامی

بعضی‌ها همه چیز جمهوری اسلامی را غلیظ می‌کنند، حتی فحش‌هایی را که می‌خورد:
.
رییس بنیاد مستضعفان توی تلویزیون از کسانی می‌گوید که اموال بنیاد را غصب کرده‌اند. آخوندهای مملکت

غرفه دار خاص

آدمِ عشقِ کتاب، خواه ناخواه روزی مسیرش به بازار ادبیات داستانی هم می‌افتد. بازار خوش آب و رنگ و البته شلوغی که

سیم بکسل

روزی مردم سیم بکسل را یکدور دور مسئولین پیچانده و آن را به چند تراکتور وصل کرده بودند. یک سر سیم را هم به

آفرین به عمران

نگاهی به توانمندی‌هایی که کارگر نفت و گاز باید داشته باشد با در نظر گرفتن #عمران_روشنی_مقدم کارگری که دیروز در هویزه #خودکشی کرد:
+توانمندی اول: شمّ مسأله یابی
*عمران مسئله را

خدایا شکرت!

 

هر چه به رفیقم گفتم توجه نکرد اما من چشم از آن #شارلاتان برنداشتم. رفیقم که رفت پی کاری، زل شدم بهش. دقیقا رو به روی ورودی متروی خیام دیدمش. روی موتورِ کنارِ دکه

میم مثل مارکز؛ مثل مارادونا

بعضی چیزها آنقدر همیشه توی چشم هستند که انگار نیستند! درجه‌ی اهمیت، هر چقدر هم که بالا باشد، بالاخره عادی می‌شود و برخورد انسان با آن چیز گرمایش را از دست می‌دهد. اما همین

نزدیک مرگ

صدای مانیتور قلب را شنیده‌اید؟! نه وقتی که کار به بوق ممتد رسیده و مرگ را جار می‌زند. قبل از آن چند تا بیب عمیق هم دارد، بیییییب... بییییب... بییییب... تا برسد

آ آ آ آ آ آ آ آ

مهین‌خانم پشت‌سر سارا نفس‌نفس می‌زد و می‌گفت: «آخه دختر اگه می‌بردیمت حالت خراب می‌شد. بعد بیست‌ساعت راه، تو اصلا دیشب نخوابیده بودی». مهین‌خانم این‌ها را برای دل‌ خودش می‌گفت وگرنه سارا که گوش‌ شنیدن نداشت. سارا وقتی