شعله ور زندگی فردی به نام فرید را روایت میکند. کسی که تازه اعتیاد را کنار گذاشته، از همسرش جدا شده و نگه داشتن پسر جوانش برایش سخت است و خودش را تک و تنها در گوشه رینگ می­بیند.

فرید برای سر و سامان دادن به زندگی­اش خورده تلاشی میکند اما همین خورده تلاشها هم شرایط را بدتر میکنند. فرید راهی سیستان و بلوچستان میشود تا... به قول خودش کمتر از خانواده فحش بخورد. در سیستان پسرش به او میپیوندد و مرید قهرمان سیستان میشود. فرید برای فاصله انداختن بین پسر امروزی اش و قهرمان سیستانی کارهایی میکند و روان مریضش او را با قهرمان سیستانی درگیر می‌کند. این وسط هم نیاز بدن تازه ترک کرده اش باعث میشود به یک دختر بومی به نام وحیده که متادون فروش است علاقه مند شود.

حمید نعمت الله این بار با یک ضد قهرمان ما را وارد قصه ای کرده که ایراداتی را به ما نشان بدهد. ایرادات داخلی یک بیمار روانی و ایرادات یک استان.

شعله ور خیلی خوب مخاطب را با خود همراه میکند. با جزئیات با رنگ با موسیقی با صدا و با قهرمان سیستانی با نیمچه علاقه وحیده و البته عقده های درونی فرید. عقده هایی که باعث شده اند جور دیگری زندگی کند جور دیگری ببیند جور دیگری خوش گذرانی کند، جور دیگری کارها و اتفافات را تفسیر کند جوری که تحت فشار قرار بگیرد و جاهایی کم بیاورد و سراغ چیزهای دیگری برای آرامش برود. چیزهایی که قبلا آنها را کنار گذاشته بود.

همین عقده های فرید عقده هایی که به نظر نباید چنین شعله ای به جانش بیندازند کمی از فیلم بیرون زده است. اتفاقاتی که شعله به جان او می اندازند آنقدر جان ندارند که چنین شعله ای به پا کنند. یا اگر ما با یک بیمار روانی رو به رو هستیم این بیمار بودن هم خیلی پر رنگ نیست. نعمت الله این فریدی که به ما نشان میدهد را هر چقدر هم عقده ای فرض کنیم باز هم کارهایی که انجام میدهد خیلی دیر هضم است. ضدیت او با قهرمان سیستانی در برخی سکانسها خیلی بزرگتر از عقده های فرید به نظر میرسد.

نعمت الله خیلی به مردم سیستان نزدیک نشد و به تصاویر انصافا خوبی که گرفته بود اکتفا کرد. خوب از این لحاظ که ایراداتی را به ما نشان داد البته بیشتر ایراداتی که بهتر بود با خود مردم سیستان روایت می­شدند.

شعله ور فیلمی جذاب، دوست داشتنی و البته دیر هضمی بود.