مغزهای کوچک زنگ زده در مورد سه برادر به نام های شکور(فرهاد اصلانی) شاهین (نوید محمدزاده) و شهروز است که در ناکجا آباد زندگی میکنند.

مغزهای کوچک زنگ زده آخرین اثر هومن سیدی است و بسیاری این فیلم را بهترین اثرش می دانند. فیلمی که در صحنه هایی آدم را یاد فیلمهای گانگستری می اندازد. سیدی به کمک موسیقی و دوربین تا حدودی این ژانر را در دنیای داستانش به نمایش گذاشته است. ژانری که زور حرف اول را در آن میزند. از نریشن ابتدایی مغزهای کوچک زنگ زده هم پیداست که با یک نمایش قدرت طرف هستیم. در عمل هم این نمایش قدرت در فیلم دیده میشود. ابتدا با شکور که شبیه پدرخوانده است و بعد هم با شاهین که البته شبیه شکور نمیشود. تضادهای درونی و بیرونی او اجازه شکور شدن یا به قول فیلم چوپان شدن را به او نمیدهد.

سیدی ناکجا آبادی با بافت خاص را برای روایت کردن داستانش انتخاب کرده است. جایی که به خوبی فضاسازی شده است و با جزییات همه چیز سر جای خودش است. منطقه ای که خیلی خوب هم به تصویر کشیده شده است. اما این ناکجا آباد گویی جزیره ای است که با جایی مراوده ندارد و اتفاقاتش هم به بیرون سرایت نمیکند. قصه هر چه جلوتر میرود خانواده شاهین هم در این فیلم جزیره میشود. خانواده ای که گویی تافته جدا بافته ای هستند و اهالی کاری به کارشان ندارند. فقط در چند صحنه اهالی را میبینیم که ایستاده اند و به اتفاقات نگاه میکنند. البته گفتن اینکه این فیلم حتی روایت خانواده نیست و بیشتر روایت فرد است هم احتمالا حرف غلطی نیست. حداقل تا جایی که دیگر چیزی از خانواده نمیماند!

فیلم پر از تنش و کشمکش است و همین بیننده را تا انتها با خود همراه میکند. در صحنه هایی هم دیالوگها حداقل واضح به گوش نمیرسند و در بعضی دیگر طولانی میشوند و کمی حوصله را سر میبرند.

در نهایت هم منطقه بی چوپان از بین میرود.