چند سال پیش در موسسه‌ای استادی داشتیم خاص. دیر می آمد، زود میرفت، وقت کلاس را خرج بحثهای حاشیه‌ای میکرد، دهنش چفت و بست نداشت و... . مدیر موسسه چه نفعی از کر و کوری اش میبرد را نفهمیدیم. چاره‌ای نداشتیم، باید آن درس را پاس میکردیم و به سطح بالاتر میرفتیم. تحملش کردم چون آن دوره را دوست داشتم. حتی شاید بیشتر از فوتبال. یادم است یکبار به خاطر کلاسی قید دیدن بازی استقلال را زدم.

اما آن زمان فوتبال برایم مهم تر بود. قطعا و قطعا و قطعا عادل #فردوسی_پور آتش این علاقه را هر هفته بیشتر و بیشتر میکرد. اگر او و برنامه اش نبود اینقدر عاشق فوتبال نمیشدم (هنوز هم نمیدانم این خوب است یا بد!)
این عشق به فوتبال بیشتر شد و کم کم عاشق تیم ها و بازیکنانی شدم. من عاشق مربی و بازیکنان جنجانی یا به قول عادل چرک شدم. مورینیو، گتوزو، راموس و در مقطعی حتی دیگو کاستا و...! زیدان را هم از وقتی که با سر گذاشت وسط سینه ماتراتزی به لیست اضافه کردم.
اما عادل همیشه و همه جا از بازیکنان و مربیهای با نظم و تر و تمیز تعریف میکند. مثلا کیروش را میپرستد چون به قول خودش به فوتبال ما نظم داده، بازیکن سالاری را کشته و... بازیکنانی را هم همیشه ستایش کرده است. از هاشمیان گرفته تا جهانبخش جوان. چرا؟ چون معتقد است پیشرفتشان به خاطر پایبندی به اصول و قواعد بوده است. چون در فوتبال با نظم اروپا رشد کرده‌اند. چون سرشان به کار خودشان بوده و...
این روزها اما خودش شبیه استاد آن موسسه شده است. حالا اما چه شده که چارچوب گریزی میکند معلوم نیست. آیا کیروش بازیکن سالاری را برگردانده که او اینگونه رفتار میکند؟ هاشمیان و جهانبخش سبک زندگی شان تغییر داده‌اند؟ حمایتهای مجازی این بلا را سرش آورده؟ یا شاید چون مدیر او مثل مدیر آن موسسه کر و کور بازی درنمی آورد بی قانونی میکند.
زمانی رشیدپور خود را بالاتر از صدا و سیما دید و رفت. اما برنامه های اینترنتی کاری با او کردند که برگردد و بشود آقای دوربینی تلویزیون. عادل اما باهوش است، خیلی باهوش.