بعضی چیزها آنقدر همیشه توی چشم هستند که انگار نیستند! درجهی اهمیت، هر چقدر هم که بالا باشد، بالاخره عادی میشود و برخورد انسان با آن چیز گرمایش را از دست میدهد. اما همین
بیوتنِ امیرخانی را تو سه هفته خواندم، در روزهای سرد آذر ماه. بیشترش را بیرون خانه و کمترش را در خانه. بیوتن داستان ارمیایی است از دنیای دیگر که وارد دنیای امروزی شده، به قرن 21 آمده است، به آمریکا، به
تابستان جایی کلاس میرفتم. درباره رمان نویسی بود و استاد به نامی داشت. استاد به نام کلاس هر وقت میخواست مثالی بزند و مبحثی را فرو کند در کله مان، در کنار بقیه کتابها رمان "دایی جان ناپلئون" را که ایرج پزشکزاد 50 سال پیش نوشته جلو
بعد از رمان برکت که سوژه اش زندگی تبلیغی روحانیون بود، ابراهیم اکبری دیزگاه در "شاه کشی" که شهرستان ادب آن را منتشر کرده به سراغ دوره پهلوی دوم رفته است. راوی شاه کشی سهراب است. کسی که پدرش را سال 42 در
ابدی داستان امیرعلی، جوان اتو کشیده ای است که بر خلاف میل باطنی اش با چند بچه هیئتی همراه میشود و به سفر عتبات میروند و در مسیر کاظمین اسیر داعش میشوند.